فرانکلین لاکپشته خیلی با استعداد است و خیلی کارها بلد است. از میله ها تاب میخورد و خوب شنا میکند ولی بلد نیست خوب دوچرخه سواری کند برای همین خیلی ناراحت است و حاضر نیست دوباره تمرین کند تا دوچرخه سواری یاد بگیرد. ولی یک روز…
فرانکلین دروغ می گوید
دوستان فرانکلین خیلی کارها بلدند؛ خرس میتواند از درخت بالا برود. شاهین میتواند پرواز کند و در آسمان اوج بگیرد. فرانکلین هم خیلی کارها بلد است، اما وقتی با دوستانش حرف میزند، یادش میرود چه کارهایی بلد است انجام بدهد. برای همین مجبور می شود به دوستانش دروغ بگوید. و این تازه شروع ماجراست…
از همین نویسنده
فرانکلین با اینکه خیلی بااستعداد است اما از همهی لاکپشت ها کندتر است. همه از او میخواهند که کمی سریع تر کارهایش را انجام دهد ولی او نمیتواند. یک روز فرانکلین به خانهی دوستش خرس دعوت می شود و نباید دیر برسد چون آن روز برای خرس روز خاصی است. فکر میکنید واقعاً فرانکلین از همهی دوستانش کندتر است؟ آیا فرانکلین میتواند سر وقت به مهمانی برسد؟
آقای موش کور میخواهد برود مسافرت و دنبال کسی میگردد که کارهای خانهاش را انجام دهد؛ فرانکلین اصرار میکند که کارها را به او بسپرند، اما فراموش میکند به باغچه آب بدهد! وقتی اقای مو کور از سفر برمیگردد، فرانکلین با ناراحتی به او میگوید که نتوانسته از عهدهی کارها بربیاید… .
فرانکلین و دوستانش بازی فوتبال را خیلی دوست دارند ولی هیچوقت برنده نمیشوند. هرکدام ار همتیمیها مشکلی دارند: یکی دٌمش سنگین است، یکی گوشهایش بزرگ است، غاز هم یادش میرود در بازی فوتبال نباید از بالهایش استفاده کند. حتی یادشان میرود که باید باهم همکاری کنند و همه به سمت توپ حمله میکنند. بالاخره فرانکلین راهی پیدا میکند و …
فرانکلین متوجه میشود که تولد مادرش نزدیک است. پس تصمیم میگیرد برای مادرش هدیهای گرانقیمت بخرد چون مادرش را خیلی دوست دارد. اما پولش به اندازهای نیست که بتواند کادوی خوبی برای مادرش بخرد. پس فرانکلین تصمیم میگیرد از تمام دوستهایش بپرسد آنها چه چیزی برای تولد مادرشان می خرند و نهایتاً خودش یک فکر عالی به ذهنش میرسد تا بتواند مادرش را خوشحال کند. شما میدانید کادوی فرانکلین به مادرش چیست؟
فرانکلین و دوست بزرگتر
فرانکلین دوست دارد زودتر بزرگ شود و کارهایی را بکند که بچههای بزرگتر میکنند. ولی انگار کارهای بزرگترها خیلی هم ساده نیست. حالا فرانکلین می تواند مثل بزرگترها رفتار کند یا بهتر است برای بزرگ شدن عجله نکند؟
فرانکلین به خوی و خوشی زندگی میکرد و دوستان زیادی داشت. هیچوقت به فکر پیدا کردن دوستی جدید نبود، تا اینکه یک روز خانوادهی جدیدی از سرزمینهای شمال به محلهی آنها اسبابکشی کردند. خانوادهی گوزن غولپیکر بودند و فرانکلین خیلی از آنها ترسیده بود. بچهی آنها همسنوسال فرانکلین بود. روز اول مدرسه هیچکس با گوزن بازی نکرد. ولی آقای جغد با فرانکلین صحبت کرد و …
فرانکلین لاکپشتی باهوش است. یک روز در مدرسه آقای جغد از بچهها میخواهد که برای تکلیف روز بعد چیزی را که در محلهشان از همه بیشتر دوست دارند نقاشی کنند. هرکدام از دوستان فرانکلین چیزی را که دوست دارد، نقاشی میکند، اما فرانکلین هرچه فکر میکند نمیتواند تصمیم بگیرد چه چیزی را نقاشی کند چون او خیلی چیزها را در محلهشان دوست دارد. به هر جایی که نگاه میکند یاد دوستان و خاطراتش میافتد تا اینکه…
سایر کتاب های همین ناشر
بسیاری از موجودات از توتیای دریایی گرفته تا خرچنگ و جغد و هشتپا و سهره بازمصرف میکنند. توتیای دریایی برای پوشش خودش از پسماندهای اقیانوس، مثل صدفهای کهنه، استفاده میکند. خرچنگ هم با خوردن آت و آشغالهای اقیانوس ساحل را پاکسازی میکند. جغد در حفرهی کاکتوسهای غولپیکر خانه میسازد. هشتپا هم پوستهای خالی نارگیل را پیدا میکند و هنگان خطر در آن قایم میشود. موجودات دیگر چطور بازمصرف میکنند؟ با مطالعهی این کتاب علاوه بر پاسخ این سؤالات با مطالب زیادی در زمینهی بازمصرف و بازیافت آشنا میشویم.
فرانکلین و دوستانش بازی فوتبال را خیلی دوست دارند ولی هیچوقت برنده نمیشوند. هرکدام ار همتیمیها مشکلی دارند: یکی دٌمش سنگین است، یکی گوشهایش بزرگ است، غاز هم یادش میرود در بازی فوتبال نباید از بالهایش استفاده کند. حتی یادشان میرود که باید باهم همکاری کنند و همه به سمت توپ حمله میکنند. بالاخره فرانکلین راهی پیدا میکند و …
شیر کوچولو همیشه نگران بود. مثلا نگران انجام تکالیفش یا اینکه دیر به مدرسه برسد…
او وقتی که نگران میشد، دستپاچه می شد و دل درد می گرفت، اما بالاخره فهمید که چه کار کند تا حالش بهتر شود….
مجموعه کی؟ چی؟ کجا؟ (استیون هاوکینگ) به شما میگوید چرا. وقتی از استیون هاوکینگ حرف میزنیم از کی حرف میزنیم؟ از یک قهرمان افسانهای؟ از یک دانشمندمشهور؟ از مردی نابینا یا ناشنوا؟ یا کسی دیگر؟
انواع و اقسام چیزهای عجیب و غریب بین تصویرهای این کتاب پنهان شدهاند… اگر که خوب بگردید همهی انها را پیدا میکنید! تصویرهای رنگی و شعرهای دوستداشتنی این کتاب کوچولوها را سرگرم میکندو همزمان، مهارتهای شناختی و زبانی را در آنها تقویت میکند.
مخاطب بگرد و پیدا کن (یک عالمه تصویر شگفت انگیز 1)، کودکانی هستند که میخواهند ضمن سرگرمی، مهارتهای فکری و مغزی خود را تقویت کنند.
اگر وال و ماهی مرکب غول پیکر با هم رو به رو شوند، چه پیش خواهد آمد؟
اگر با هم بجنگند، گمان می کنید کدام یک از ان ها پیروز میدان خواهند بود؟
با کارتهای این بستة آموزشی، کودک:
- با کلمات سادهی انگلیسی آشنا میشود.
- دایرهی واژگانش گسترش مییابد.
- خواندن کلمات ساده را شروع میکند.
اسب آبي نتوانسته جلوي شکمش را بگيرد و کيک شکلاتي را تا ته خورده بود. بعد، همه تقصير را گردن هتي گربه مدرسه، انداختند. اسب آبي اول صدايش در نيامد تا اينکه بالاخره رفت پيش خانم معلم و گفت خودش کيک را خورده….
مجموعه کی؟ چی؟ کجا؟ (اورست) به شما میگوید چرا. وقتی از اورست حرف میزنیم از کجا حرف میزنیم؟ از یکی از عجایب هفتگانة جهان؟ از بزرگترین شاهکار مهندسی جهان باستان؟ از قلهای عجیب در سیارهای دور؟ یا جایی دیگر؟ این کتاب را بخوانید تا بدانید.
نوزاد موش چگونه رشد میکند؟ داخل دهان وال چیست؟ ردپای پستانداران را چگونه میتوان تشخیص داد؟ شتر چگونه روی شن ها راه میرود؟ پستانداران عصر یخبندان چه شکلی بودند؟ پستانداران از سبیل های خود چه استفاده ای میکنند؟ چینچیلا خز خود را چگونه تمیز میکند؟
فرانکلین و دوست بزرگتر
فرانکلین دوست دارد زودتر بزرگ شود و کارهایی را بکند که بچههای بزرگتر میکنند. ولی انگار کارهای بزرگترها خیلی هم ساده نیست. حالا فرانکلین می تواند مثل بزرگترها رفتار کند یا بهتر است برای بزرگ شدن عجله نکند؟
فرانکلین به خوی و خوشی زندگی میکرد و دوستان زیادی داشت. هیچوقت به فکر پیدا کردن دوستی جدید نبود، تا اینکه یک روز خانوادهی جدیدی از سرزمینهای شمال به محلهی آنها اسبابکشی کردند. خانوادهی گوزن غولپیکر بودند و فرانکلین خیلی از آنها ترسیده بود. بچهی آنها همسنوسال فرانکلین بود. روز اول مدرسه هیچکس با گوزن بازی نکرد. ولی آقای جغد با فرانکلین صحبت کرد و …
فرانکلین خواهر کوچولویش را خیلی دوست دارد و همیشه با او بازی میکند. آنها دوست دارند با هم بازی کنند. اما آیا فرانکلین دوست دارد برادر بزرگتر باشد؟ آیا فرانلین اجازه میدهد که خواهرش با اسباببازیهایش بازی کند؟
این اثر در جهت آموزش برخی از مفاهیم ریاضی به کودکان 3 تا 4 سال در سه جلد تهیه شده است و کتاب پیش رو جلد اول از مجموعه ی ریاضی می باشد. آموزش ریاضی یکی از مهمترین موارد درسی است که کودکان در سال های تحصیل با آن مواجه هستند. اگر آموزش ریاضی از سنین کودکی و به درستی برای کودک به وقوع بپیوندد، او در سال های تحصیل با کمترین مشکلات آموزشی مواجه خواهد شد. کودک در این کتاب و در سایه ی آموزش های مربیان، مفاهیم ساده و اولیه ی ریاضی را که نقش مهمی در یادگیری این علم در مقطع ابتدایی به خصوص سال اول دبستان دارد را در قالب نقاشی، کاردستی و قصه گویی می آموزد.
این کتاب برای کمک به کسب مهارت هایی برای آموزش علوم، راهنمای آموزشی (قبل از مدرسه) ، آموزش قبل از مدرسه و فعالیتهای فوق برنامه تالیف شده است.
اگراژدهای کومودو و شاه کبرا با هم روبهرو شوند، چه پیش خواهد آمد؟ اگر با هم بجنگند، گمان میکنید کدام یک از آنها پیروز میدان خواهد بود؟
کی؟ چی؟ کجا؟ این سه کلمه جادویی که بخش بزرگی از دانش انسانها در دل آن پنهان شده. همهی آنچه را که تاکنون درباره شخصیتهای بزرگ، رویدادهای مهم و مکانهای شگفتانگیز خواندهاید را فراموش کنید… این مجموعه به شما میگوید چرا.
خرگوش کوچولو گاهی به دیگران حسودی میکند. بعضی وقتها به دوستش که در مسابقه اول شده است، گاهی به برادر کوچولویش، گاهی هم به دوستش که اسباببازی خریده است. ولی تازگیها مثل قبل حسودی نمیکند چون…
صفحههای کتاب را به طور کامل باز کنید؛ با کودک خردسالتان شعر بخوانید، دالی موشه بازی کنید و حسابی سرگرم بشوید!
این کتاب بازی و شعر به تقویت مهارتهای شناختی و زبانی کودکان کمک میکند.
فرانکلین متوجه میشود که تولد مادرش نزدیک است. پس تصمیم میگیرد برای مادرش هدیهای گرانقیمت بخرد چون مادرش را خیلی دوست دارد. اما پولش به اندازهای نیست که بتواند کادوی خوبی برای مادرش بخرد. پس فرانکلین تصمیم میگیرد از تمام دوستهایش بپرسد آنها چه چیزی برای تولد مادرشان می خرند و نهایتاً خودش یک فکر عالی به ذهنش میرسد تا بتواند مادرش را خوشحال کند. شما میدانید کادوی فرانکلین به مادرش چیست؟
فرانکلین با اینکه خیلی بااستعداد است اما از همهی لاکپشت ها کندتر است. همه از او میخواهند که کمی سریع تر کارهایش را انجام دهد ولی او نمیتواند. یک روز فرانکلین به خانهی دوستش خرس دعوت می شود و نباید دیر برسد چون آن روز برای خرس روز خاصی است. فکر میکنید واقعاً فرانکلین از همهی دوستانش کندتر است؟ آیا فرانکلین میتواند سر وقت به مهمانی برسد؟
فرانکلین لاکپشته خیلی با استعداد است و خیلی کارها بلد است. از میله ها تاب میخورد و خوب شنا میکند ولی بلد نیست خوب دوچرخه سواری کند برای همین خیلی ناراحت است و حاضر نیست دوباره تمرین کند تا دوچرخه سواری یاد بگیرد. ولی یک روز…
میمون خیلی بازیگوش بود و همیشه حواسش پرت بود.
هیچ وقت به حرف دیگران گوش نمی کرد ولی یک بار این حواسپرتی کار دست همه داد.
قرار بود مسابقه بدهند و قبل از شروع آن همه باید قسمتهای مختلف ماشینهای مسابقه را کنترل میکردند تا ایرادی نداشته باشد و به دستورالعمل ها توجه می کردند ولی میمون مثل همیشه حواسش پرت بود تا اینکه مسابقه شروع شد و همه یک دفعه….