دو دوست جدانشدنی، مایا و آنا ، تابستان را در جزیره ای پنهان سپری می کنند، در تلاش برای پشت سر گذاشتن دنیا، اما هیچ چیز آن طور که آن ها می خواهند پیش نمی رود. رقابت میان بیورن استاد و شهر همسایه اش هدر رفته رفته تبدیل می شود به نبردی خشن بر سر پول و قدرت، نبردی که وقتی تیم های هاکی دو شهر رو به روی هم قرار می گیرند، به اوج خود می رسد، در گرما گرم این حوادث، راز زندگی یکی از جوانان هم برملا می شود و شهر را به این چالش می کشد که بالاخره می خواهد طرف چه کسی را بگیرد.
شهر خرس
شهر خرس
اگر فردریک بکمن را بشناسی، اگر کتابهایش را خوانده باشی، می دانی که او خودش را تکرار نمی کند. بکمن همیشه از زاویه ای تازه به آدم ها، ارتباطاتشان، خاطره ها، عشق ها و نفرت ها، گریه ها و خنده ها، و پیروز یها و ضعف ها می نگرد.
شهر خرس
اگر فردریک بکمن را بشناسی، اگر کتابهایش را خوانده باشی، می دانی که او خودش را تکرار نمی کند. بکمن همیشه از زاویه ای تازه به آدم ها، ارتباطاتشان، خاطره ها، عشق ها و نفرت ها، گریه ها و خنده ها، و پیروز یها و ضعف ها می نگرد.
این بار موضوع کتاب بکمن هاکی است- ورزش محبوب خرس ها - اما شهر خرس و ساکنان آن در دل جنگل دغدغه های دیگری هم دارند. امید ها و رویاهای آن ها به بازوها ی بازیکنان تیم هاکی گره خورده، اما ماجرایی که برای یکی از بازیکنان و دختری جوان پیش می آید اتفاق های دیگری را رقم می زند...
داستان این شهر کوچک داستان تمام جهان است. به شهر خرس خوش امدید!
از همین نویسنده
مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است رمانی دیگر است به قلم فردریک بکمن، با ترجمه ای از نیلوفر خوش زبان و چاپ انتشارات نون. مادربزرگ بهترین دوست و یا بهعبارتی تنها دوست السا است، دختر هفتسالهای که با همسنوسالهایش تفاوت آشکاری دارد و همین دستمایهی آزار و اذیتهایی از سوی آنها میشود، او متفاوت است، درست مانند مادربزرگش! هرچقدر که مردم معتقدند السا بیشتر از سنش میفهمد به همان اندازه باور دارند مادربزرگ زن سرخوشی است؛ تنها به یک دلیل، آن دو آنگونه که انتظار میرود نیستند.
«مردم مشوش» رمانی دلچسب و تأمل برانگیز است که توسط نویسنده سوئدی فردریک بکمن نوشته شده است. این اثر که در سال 2019 منتشر شد، گواهی بر توانایی بکمن در ترکیب شوخ طبعی، شفقت و بینش دقیق در مورد شرایط انسانی است.
مردی به نام اوه، اولین رمان فردریک بکمن (نویسنده سوئدی)، شاهکاری است که طیف وسیعی از خوانندگان را در سراسر دنیا غافلگیر کرده و لذت مطالعه رمانی درجه یک و دوست داشتنی را برایشان به ارمغان آورده است.
سایر کتاب های همین ناشر
روزی که زندگی کردن آموختم رمان جدید لوران گونل، نویسنده جوان و نامدار فرانسوی است. رمانی ماجراجویانه و در پی کشف رازهای انسان. اثری با شکوه پر از امید و محبت، یک نفس هوای تازه برای زندگی... عمده رمانهای گونل در حوزه مسایل روانشناسی و فلسفی است.
کتاب همیشه یک نفر دروغ می گوید یک تریلر پیچیده، هوشمندانه و روانشناسانه است. داستان گیرا از تعلیق، روایت شده توسط راویان ماهر که خوانندگان را تا پایان در تلاش برای حدس زدن نگه می دارد.
کتاب “گلوله ای که خطا رفت” رمانی لذت بخش و سرگرم کننده است که مطمئناً برای طرفداران معمایی و کمدی جذاب خواهد بود. نوشته ریچارد آزمن هم تیزبینانه و هم روشن است و در خلق شخصیت های به یاد ماندنی و جذاب استعداد دارد.
سه دختر حوّا داستان زندگی زنی است که میان عشق و باورهایش قرار گرفته، باورهایی که نمیداند کدامشان درست و کدامشان غلط است. جستوجوی او برای درک مفهوم زندگی و عشق او را به ورطههای تازه و ماجراهای گوناگون میکشاند
آخرین پرواز
گاهي اوقات انسان تنها ميخواهد از همهچيز فاصله بگيرد و در موارد نادري تنها راه نجات، فرار از مسائل و وضعيتهاي آزار دهنده است. جولي کلارک (Julie Clark) در کتاب آخرين پرواز (The Last Flight) شخصيتهاي داستاني خود را در چنين شرايطي قرار ميدهد تا عاقبت غيرمنتظرهي تصميمشان را به نمايش درآورد.
شفاگر جنون نوشته الیف شافاک داستان طنز و غم انگیز گروهی از دوستان جوان و تلاش بی پایانشان برای رسیدن به حس رضایت است.
عمر، عابد و پیو، سه هم خانه اند که از نقاط مختلف دنیا برای تحصیل به آمریکا آمده اند.
مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است رمانی دیگر است به قلم فردریک بکمن، با ترجمه ای از نیلوفر خوش زبان و چاپ انتشارات نون. مادربزرگ بهترین دوست و یا بهعبارتی تنها دوست السا است، دختر هفتسالهای که با همسنوسالهایش تفاوت آشکاری دارد و همین دستمایهی آزار و اذیتهایی از سوی آنها میشود، او متفاوت است، درست مانند مادربزرگش! هرچقدر که مردم معتقدند السا بیشتر از سنش میفهمد به همان اندازه باور دارند مادربزرگ زن سرخوشی است؛ تنها به یک دلیل، آن دو آنگونه که انتظار میرود نیستند.
دو دوست جدانشدنی، مایا و آنا ، تابستان را در جزیره ای پنهان سپری می کنند، در تلاش برای پشت سر گذاشتن دنیا، اما هیچ چیز آن طور که آن ها می خواهند پیش نمی رود. رقابت میان بیورن استاد و شهر همسایه اش هدر رفته رفته تبدیل می شود به نبردی خشن بر سر پول و قدرت، نبردی که وقتی تیم های هاکی دو شهر رو به روی هم قرار می گیرند، به اوج خود می رسد، در گرما گرم این حوادث، راز زندگی یکی از جوانان هم برملا می شود و شهر را به این چالش می کشد که بالاخره می خواهد طرف چه کسی را بگیرد.
انجمن قتل پنجشنبه ها ریتم تند آثار آگاتا کریستی و شخصیت هایی سرزنده مثل شخصیت های آثار فردریک بکمن را دارد و دیالوگ های کوتاه و نهیشدار ، بافت روان شناختی ، عمیق هیجانی و صمیمیت و گرمای داستانش باعث می شود خواننده از پیگیری ماجراهای آن لذت ببرد.
کتاب شام با آدری هپبورن نوشتهی ربکا سرل یک رمان شیرینِ عاشقانهست که به روایت داستان زنی به نام سابرینا میپردازد. به او این فرصت داده شده که پنج نفر، زنده یا مرده را به مهمانی شام تولد خود دعوت کند و در میان افراد منتخب سابرینا نام آدری هپبورن به چشم میخورد... پس با پرفروشترین اثر نیویورکتایمز همراه شوید و در یک مهمانی شام سوررئالیستی همراه با هنرپیشهی جذاب بریتانیایی سر یک میز بنشینید!
سنگ، کاغذ، قیچی
شخصیتهای این رمان در فضایی برفی و وهمآلود که یادآور فیلم هیجانانگیز درخشش، اثر استنلی کوبریک، است بهتدریج رازهای زندگی یکدیگر را کشف میکنند.
خوب مثل مرده ها :ادامهی دو کتاب پر فروش راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب و دختر خوب و خون بد. پیپ در آستانه رفتن به کالج است، اما او هنوز با روشی که آخرین تحقیقاتش به پایان رسیده است، تسخیر شده است.
همسری در طبقه بالا
جین، دختری بیخانمان و فقیر، در مواجههای کاملاً اتفاقی با مرد رؤیاییاش از خانهای اعیانی در محلهای مرفه سر درمیآورد و وارد زندگی آدمهایی میشود که هیچ شناختی از آنها ندارد. جایی که پشت درهای بسته رازهایی عجیب و تکاندهنده وجود دارد.
قاصد مرگ پیغامی برای دو پسر نوجوان دارد: آنها فقط یک روز دیگر زنده هستند. آدام سیلورا در کتاب هر دو در نهایت میمیرند از آخرین روز زندگی دو پسری میگوید که همدیگر را نمیشناسند اما سرنوشت مشترکی دارند. این کتاب از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز بوده و به انتخاب بسیاری از مجلات و وبسایتها، بهترین کتاب سال لقب گرفته است.
کتاب دختر خوب، خون بد رمانیست مهیج، رازآلود و خواندنی که هالی جکسون آن را در ادامهی مجموعه داستان «راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب» به نگارش درآورده است. پیپ فیتز-آموبی تصمیم گرفته کارگاه بودن را به کل کنار بگذارد.
همونطور که تو هوای برفی باید مواظب باشی تا سر نخوری، کا هم پس از بازگشت به کارس باید با هر قدم مواظب باشه. اونجا دیگه جایی نیست که سالها پیش میشناخت. شهر رو به زوال رفته و آدمها همه فکر میکنن که این آدم جدید ممکنه منافعشون رو به خطر بندازه. هرکسی تلاش میکنه در راستای منافع خودش ازش سو استفاده کنه.
همه «دیزی جونز و گروه شش» را میشناسند، اما کسی دلیل جداییشان را، آن هم درست در اوج معروفیت نمیداند… دیزی دختری است که در دههی شصت در لسآنجلس رشد میکند، مخفیانه به کلابها میرود، و رؤیای خوانندگی را در سر میپروراند.
در بازی دروغ وارد دنیای دختران نوجوان می شویم و با آن ها در بازی های خطرناک، دوستی و رازهایشان شریک می شویم. بازی دروغ در سه قانون ساده خلاصه می شود:
قانون اول: دروغ بگو؛ قانون دوم: حرفت را دوتا نکن؛ و قانون سوم: گیر نیفت.
بخشی از مقدمه کتاب باشگاه پنج صبحی ها
رابین شارما در کتاب باشگاه ۵ صبحیها ، داستان حیرتانگیز و شگفتانگیز دو انسان معمولی است که به دنبال بهرهوری، رفاه و آرامش بیشتر در عصر حواسپرتی دیجیتالی و پیچیدگیهای فراوان هستند که با فردی بسیار موفق و جذاب روبرو میشوند. این فرد آنها را به یک سفر شگفتانگیز به سراسر جهان میبرد که به آنها کمک می.کند به طور چشمگیری کسبوکار خود را ارتقا بخشند، و همچنین اثربخشی آنها را همراه با احساس آزادی شخصی بهبود میدهد.
چطور ممکن است زندگی ما، با مصرف چیزهای کمتر، بهتر شود؟ تصور کنید که وسایل کمتر، درهمریختگی کمتر، اضطراب کمتر، بدهی کمتر و نارضایتی کمتری در زندگی داشته باشید. آیا این زندگی باب میل شما نیست؟ اگر بهدنبال چنین زندگیای هستید، با کتاب آدمها را دوست داشته باشید، از اشیا استفاده کنید، چون برعکسش اصلا جواب نمیدهد (Love People, Use Things) همراه شوید.
شهری بر لبه آسمان
بیشک نام الیف شافاک برای ایرانیان یادآور رمان عاشقانهی «ملت عشق» است. او از جمله نویسندگان ترکزبان است آثار اولیهاش را به زبان ترکی منتشر کرده است؛ اما شهری بر لبه آسمان جزو آثاری است که به زبان انگلیسی نوشته شده است.
«از زندگیت راضی هستی؟»
اینها آخرین کلماتیاند که جیسون دسن به خاطر دارد. قبل از اینکه فرد ناشناسی که ماسک به صورت دارد او را برباید، قبل از اینکه به هوش بیاید و متوجه شود دست و پایش به تخت چرخ داری بسته شده و تعدادی غریبه دور وبرش را گرفتهاند، و قبل از اینکه شخص ناشناسی به او لبخند بزند و بگوید: «خوش اومد، رفیق قدیمی»
مرگ خانم وستاوی :هال هریت وستاوی در حالتی که عصرانه بعد از ظهرش را میخورد و حساب بانکی خالیاش دغدغه ذهنی چندانی برای او نمیآفرید، نامههایش را یکی پس از دیگری با بیحوصلگی بررسی میکرد.